معنی ملک کلا - جستجوی لغت در جدول جو

ملک کلا

لغت نامه دهخدا

آنکه موجب آرایش و رونق مملکت است

دهی از دهستان کسلیان است که در بخش سوادکوه شهرستان شاهی قرار گرفته و دارای 100 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)

لغت نامه دهخدا

ملاکلا

(مُلْ لا کَ)

دهی از دهستان تالارپی است که در بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)

لغت نامه دهخدا

منس کلا

(مُ نَ)

نام فعلی این روستا ’سرون محله’ است که در چهارده هزارگزی باختر بابل واقع است و 165 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)

لغت نامه دهخدا

ملک آرا

(مُ)

عباس میرزا (1255- 1316 هجری قمری). پسردوم محمدشاه و برادر کوچکتر ناصرالدین شاه. مادر وی خدیجه خانم نام داشته و خواهر یحیی خان چهریقی بوده است. عباس میرزا پس از مرگ پدر همواره مورد سؤظن برادر خود ناصرالدین شاه بود. مدت بیست و هفت سال در بغداد و استانبول تبعید بود و در سال 1294 با کسب اجازه از ناصرالدین شاه به ایران برگشت و به ملک آرا ملقب شدو حکومت زنجان به او واگذار گردید اما وی از ترس شاه از آنجا به قفقاز گریخت و سپس مجدداً در سال 1296 به وساطت میرزا حیسن خان سپهسالار به تهران مراجعت کردو حکمران قزوین شد. پس از قتل ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه او را به دربار سزار روسیه فرستاد. در سال 1314 هجری قمری به جای میرزا محسن خان مشیرالدوله به وزارت عدلیه منصوب گردید و سرانجام در حدود 61سالگی در تهران درگذشت. وی شرح احوال خود را با نثری روان و بدون تکلف به رشتۀ تحریر کشیده است. (از مقدمۀ شرح حال عباس میرزا ملک آرا). و رجوع به همین مأخذ شود

لغت نامه دهخدا

ملک آرا

(یَ / یِ)

ملک آرای:
ماه ملک آرا غیاث الدین محمد آنکه هست
بر مراد خاطر او چرخ و انجم را مدار.
وحشی.
رجوع به ملک آرای شود

لغت نامه دهخدا

ملک علام

(مَ لِ کِ عَلْ لا)

کنایه از خدای دانا. خدای علیم. خدای تعالی: عزرائیل سلام ملک علام به سید عالم رساند و رسالت حق بگذراند. (قصص الانبیاء ص 244)

لغت نامه دهخدا

معلم کلا

(مُ عَلْ لِ کَ یِ)

دهی از دهستان دابوست که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقعاست و 640 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به ترجمه مازندران رابینو ص 161 شود

لغت نامه دهخدا

ملک کیان

(مُ)

دهی از دهستان مهرانرود است که در بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع است و 316 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

گله کلا

(گِ لَ / لِ کَ)

دهی است از دهستان اسفیورد شورآب بخش مرکزی شهرستان ساری که در 9000گزی جنوب باختری ساری و 3000گزی جنوب راه شوسۀ ساری به شاهی واقع شده است. هوای آن معتدل و مرطوب و سکنۀ آن 470 تن است. آب آنجا از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات، پنبه، توتون، سیگار، نیشکر و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. زمستان گله داران سوادکوه برای تعلیف گوسفندان از مراتع این ده استفاده می نمایند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)

لغت نامه دهخدا

محله کلا

(مَ حَلْ لَ تُلْ کُ را)

دهی است از دهستان مشک آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی، واقع در 9500 گزی جویبارکنار سیاه رود با 170 تن سکنه، آب آن از سیاه رود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)

لغت نامه دهخدا

ترک کلا

(تُ کَ)

دهی است از دهستان دشت سر که در بخش مرکزی شهرستان آمل و 4 هزارگزی خاور آمل قرار دارد. دشتی است معتدل و مرطوب و360 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه هراز و محصول آنجا برنج و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 113 شود

لغت نامه دهخدا

الف کلا

(اَ لِ کِ)

از دیه های کلاردشت (از کلارستاق مازندران). رجوع به ترجمه مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 146 شود

لغت نامه دهخدا

پلت کلا

(پَ لَ کَ)

نام دیهی در تنکابن. و بدانجا درختان مرکبات بسیار است. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 24 و 106)

لغت نامه دهخدا

ملو کیا

ملوکیه بنگرید به ملوخیه

فرهنگ لغت هوشیار

منس کلا

از روستاهای بابل

معنی ملک کلا - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما